مدح و مناجات با امام محمد باقر علیهالسلام
ایکه چشمت بحرِ لطف و ابروانت گلشن است فصل فصل زندگیام در طلوعت روشن است سروی و بر قلهٔ قافی تو ای منصور عشق بلبلِ شوقم که بنیانِ من از گل گفتن است فاطمی دم مرتضی رو مصطفی سیرت تویی آرزویم در دوعالم خاک کویت بودن است در برت از علم، عالِم دم نمی زد هیچ وقت علمِ هر عصری به پای کوهِ علمت ارزن است حکم جابر را حکیمان گر به دیده بردهاند حتم جابر هم خِلالی از خروجِ خرمن است دین سوارِ کشتی امنِ تو در موج بلاست تا که قال الباقری باشد سفینه ایمن است رفته رفته شمسِ عالم تابِ عالم میشویم منطقِ شیعه به درس و از حدیثت متقن است ساقی عشاقِ عشقی حضرت ربالعـلوم درسِ دانشگاه عشق تو ز حیدر گفتن است |